هورسانهورسان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

همسفر

من که نینی نیستم چهاردست و پا برم!

2 مهر از 26 شهریور دیگه 4دستوپا نمیری گلم با تلاشه بسیار فقط راه میری   قربونت برم این چند روز همش  7  8 قدم راه میری و میافتی ولی خسته نمیشی بعضی وقتا دیگه دلم ضعف میره از بس میافتی ( الان از خواب بعد از ظهر بیدار شدی و بابا رو که داشت در میرفت جلوی در گرفتی و گفتی دبه دد بی ددتو بی دی خی  یعنی بابایی کجا داری در میری و منو نمیبری! امروز کمتر میافتی و ماشالله تموم خونه رو بدونه افتادن میری گلم همش میری تو اتاقت و یه چیزی با خودت میاری تو پذیرای میندازی و بعد از اینجا یه اسباب بازی میبری تو اتاق خواب ما میندازی و .... وسایل و اسباب بازیات رو تو تموم خونه پخش میکنی و عاشق پیدا کردی وسایلت از زیر مبل یا ز...
6 مهر 1392

گل گل گل ، گل از همه رنگ . . .

2 مهر اولین کلمه ای که گفتی بابا بود عزیزم بعدش تا حدودی میگفتی مامان!  بعضی وقتا میگفتی ماااااااا یا یوماااااا یا اوماااااااااا یه روز که مانتو و شالمو پوشیده بودم بغل بابایی اومدی تو اتاق و تا منو دیدی با صدای بلند  جیغ زدی مامان ، خدا میدونه چه حسه خوبی داشتم قند تو دلم آب شد فدایه مامان گفتنت بشم من 29 مرداد رفتیم تهران پیشه مادرجون و پدرجون و اونجا با تلاشایه مادرجون یاد گرفتی که بگی گل !         بعدشم رفتیم شمال و اونجا تا گلا رو میدید خم میشدی طرفشونو میگفتی گل  الانم که دیگه حسابی به زبونه خدوت حرف میزنی   کلی با بابایی بحث  میکنی کاملاً جدی! علاقه خاصی هم به حمام پید...
2 مهر 1392

مرداد و شهریور هر روز بانمکتر از دیروز . . .

گل قشنگم هر روز که میگذره یه کاره جدید یاد میگیری ببخشید که تو نوشتن اینقدر تنبلم   ولی از هر کار جدیدی که انجام میدی  عکس و فیلم میگیرم برات با ذکر تاریخ  امروز اول مهره ، ماه قشنگی که جیگرم به دنیا اومد   چیزی تا یک سالگی نمونده ...
1 مهر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به همسفر می باشد